تمام آسمان من خلاصه در دو چشم توست ، مراقبشان باش
برای آمدنت انتظار کافی نیست / دعا و اشک و دل بی قرار کافی نیست
خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی / دعای این همه شب زنده دار کافی نیست
همش میگن دندون رو جیگر بذار ، ولی من که دلم نمیآد هی تو رو گاز بگیرم جیگر !
سایه ها محصول پشت کردن دیوار ها به آفتابند ، گستاخی دیوارها را تقلید نکنیم تا آفتابی بمانیم
ة ة
مشتاق دیدارت شده بودم ، چشامو فرستادم تا ببینمت
دفتر بغض مرا باز کنید که دلگیرم / حدیث غم مرا بخوانید که از گریه سرازیرم
تو طراوت بهاران ، تو سخاوت زمینی / در کرانه های قلبم ، بهترین ، تو بهترینی
دوست شایسته مثل عطر فروشه ، اگه چیزی از عطرش بهت نده ، بوی عطرش بهت میرسه
دوباره فال حافظ میگیرم ، دوباره توی فالمی
همیشه در خیالتم ، اگر چه بی خیالمی
زندگی اگر هزار بار دیگر بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو ، بار دیگر تو
نه بلبل خواهد ز بوستان ها جدائی / نه گل دارد خیال بی وفائی
ولیکن چرخش چرخ ستمگر / زند بر هم رسوم آشنائی
وقتی قلبت کوه آتشفشان است ، چگونه انتظار داری در دستانت گل بروید؟
تو دریا بودی و من قایقی خرد / که هرجا خواست امواجت مرا برد
دلم پارو زن بیچاره ای بود / که در امواج عشقت یک شبی مرد
در دلی ، هر چند دوری ار نظر / خوش تر آن روزی که باز آیی ز در
با تو ما را خوش ترین دیدار باد / هر کجا هستی خدایت یار باد
تو ای زیبا ترین نیلوفر من ، بخوان غم را تو از چشمان خیسم
بدان این روی زرد از دوری توست ، که سر بیرون زد از خاکستر من
روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست / در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم
آتش زدی به تار و پودم ای عشق / بر هستی و بر بود و نبودم ای عشق
سر خورده و بی چاره و خوارم کردی / من با تو مگر چه کرده بودم ای عشق؟
به لبخندی مرا از غم رها کن / مرا از بی کسی هایم جدا کن
اگر مردن سزای عاشقان است / برای مردنم هر شب دعا کن
عشق یعنی سکوت دو نگاه / خنده ات از عشق لبریز ، اما بی صدا
یاد بادا که دلم مشتاق دیدار تو بود / روز و شب در طلب و هر لحظه بیدار تو بود
دیدگانم را چه دانی که دگر سوئی نیست / به فدایت ، که آن هم گرفتار تو بود
خداوندا تو گفتی که در قلب شکسته خانه داری / شکسته قلب من ، جانا به عهد خود وفا کن
سوگند به زیبائی چشم هایت و یه ریزش همیشگی اشکهایم که من به خیال تو بودن
نیز قانعم ، خیالت را از من نگیر که خیالت ، مهربان ترین تصویر جهان است
دل من در طلب روی تو ای مونس جان / خاک راهیست که در دست نسیم افتاده است
غربت آن است که بدانند کجایی نگیرند خبرت / دوست آن است که ندانند کجایی بگیرند خبرت
آنکه میگفت منم بهر تو غم خوار ترین / چه دل آزار ترین شد ، چه دل آزار ترین
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ؟ / تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد / یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار / خسته از این زندگی با غصه های بی شمار
بر درت میآمدم هر شب مرا وا میزدی / گفتمت نا مهربانی دم ز حاشا میزدی
دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر / کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی
کلمات کلیدی: اس ام اس عاشقانه